برگی از تاریخ
پرچم ایران
شنیدم در کتاب یکی از بزرگان انگلیس است که سفیرش در ایران گفت : روزی سواره در خیابان طهران می گذشتم ، دیدم امیر [1] با کوکبه جلالش می گذرد . پیاده شدم .
امیر ملتفت شد . ایستاد تا به او رسیدم . با یکدیگر به بازدید ساختمان قراول خانه ها رفتیم . دیدم بالای هر قراول خانه پرچم ایران است .
پرسیدم : مگر اینجا طهران و مرکز ایران نیست ؟
گفت : چرا .
گفتم : برای نشان دولت یک بیرق کافی است . این همه بیرق از چیست ؟
گفت: آن قدر بیرق از ایران بلند کنم که بیرق شما در آن میان گم شود ، دیدم عجب کلّه غیور و بلند همتی دارد .